Songtext zu بیم (BEEM)
پرسه در جریان امواج صوت
چشم به تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای اون/عمق
یه سایه تو اعماق نور
یه گوسفند چاق، میراث قوچه
که بیدردسر تنها میسازه گوشت
یه دیدگاه برج که میزبان هوشه
یه از خونه بیزار بیگانه جوش
همه لبها تنور، کسی همراه نبود
نه چندان صبور، ازین تنگنا کبود
همه متنا روون، شصتا زبونمو
معنا معلومه، از مبنا محرومه
تو هر واژه خوف، از واژه گفت
بذر اون سیم خارداری که ریشه کرد
از ما شکفت، بسه درهای قفل
دل همسایه مرد، ته سرمای/ـه سوختیم
یعنی بیمقدمه، این مقدمه
تو این محوطه کی مردده
یه نردبون صاف به قعر گورستان
یا حبس موندگار یه نسل خونو زادو بیم شکم
یه پل رو بهت و وحشت جمعیت
یه نردبون شعلهور تو مرکز قرنیت
به لطف مهر افسر امنیت
فقط سقوط آزاده با حداکثر ظرفیت
از خودم بیشتر از همه ترسیدم
اون طفل معصومی که شد حضرت معصیت/مسحیت
این سرودههای ناب لحظههای سکوتو به مغز تبریک بگو
به قلبم تسلیت
من در پی کنج پنهان واسه حدس این سرنوشت موجپیما
نه دیگه مرغ شیدام، نه دیگه تو عمق میدان
تنها نور باقی از هر نقطه پیداست
یه رخ بنما به ما تا برهنهتر، ببینی چهارستونت رف برهنه ترس
که خورده به ایست، این قوم گم توبه نویس، یه طعمهٔ ریز
به قول کهنه رئیس: «از دشمنان برند شکایت به دوستان،
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟»
سعدی تو کیستی که در این حلقهٔ کمند چندان فتادند که ما صید لاغریم
همین بوده ما هم عین مابقی روانهایم به کام مرگ روی این ریل نامرئی
ما نتیجه سلیقه و میل داوریم
نه مصرع اول نه بیت آخریم
پرسه در جریان امواج صوت
چشم به تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای اون/عمق
یه سایه تو اعماق نور
خندههای کودکانه، مقر دوستی
صدای نکره اون ته گفت: «نخند، بگو سیب»
دستورا تیز، درسخونا میخ به تخته
سیبو گفتی دندونا ریخت
گفت درکش نکن همینو فرو کن توت
شروع کن، کور/کنکور، از همین افق غروب کن زود
ولی من توی این فضای تحت نظارت تجدید شدم
تا واسه خودم وقت بذارم
اونی که منتظره تکلیفشو بگن از همین حالا ورقای تقویمشو بکن
محافظ خویشتن، تو حادثه نیستن
هرچی گل مچالهتر رایحه بیشتر
ولی اون حرفا ازونجا کشه میشنید
که دیدش جز انعکاس تابش دیش نیست
شاه بیتاشون غلام دربار
با ملکه ذهنی که به سادگی فاحشه بیش نیست
اونکه به ابلهیت جرعت میگه، بهش هویت میده
حرفش حجت میشه
نکتش اینه
بیرحم جلوه دادن این آدما داره برعکس بهشون حس قدرت میده
(صحیح)
حریم اعتراض پاره شد علناً
چون یه عده از واقعیت واقشو بلدن
اونی که جیغتو میکشه تهتو ببینه دیگه لزومی نداره جلو لبتو بگیره
میترسم مینویسم از آبش نمونه
چرا داد بزنم وقتی شعر حالش معلومه
اون که سلاحش قلم و سازش زبونه
میدونه حتی یه «فاتح» با یه «ـه» کارش تمومه
تو ذات جماعت بیکیفیت اینه که رو حیثیت آدما برچسب بکوبه
با همون زبون از حقوق بشر بخونه
مث اینه که باتلاقو به لگن بشوره
یه توجیح گذرا واسه توجیب و گذران
هرجا نگاه کنی هوچی خوش ادا
شد مرید خودزنا
این محیط/ـه مبتلا
حتی اعتراض میکنه واسه تولید محتوا
نصف مخاطبا مخا طبا/تباه
رخا نماس/ز صبحا
شبا جفت پا هوا
همگی محو یه منظرهٔ مزحکن
که هرکی بیشتر از این درخت موز/مزد بکنه بتشکنه
پرسه در جریان امواج صوت
چشم به تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای اون/عمق
یه سایه تو اعماق نور
صاحاب کل، من عابر کل، از جاده به دور
لایق نور، چاره بجو، ساده بگو از سال نکوه
ختم این قائله کو، مقابل کوه، وایسا
همه نگفتههاتو معامله کن
تا سبک بال دوباره بشی وارد گود
تو باش و کوه، باشکوه بشنو
بیکم و کسر اونه که میتونه حس پشت سینمو وصل کنه
کلهای که میزنه کج، این نفسی که داره میدمه گرم
به دنبال گوشت میون این همه کلسه
داد میزنه توی این جو بیبرکت
چرخ بیحرکتی که قعر دره سرید
علم خارج از کنترل یه فهم اریب
نظم نوین زوارو داده دست کوید
تسمه برید، دنیا از یه عرصه گریخت
کمر شهر جلو چشام شکست
من دیگه نمیخوام خودمو نجات بدم
چون کورترین این رشته هزار گرهام
خوشم میاد جا زخمامو فشار بدم
خمار، چشم سنگین رو هم افتاد پلک
دنیام بین تنگ/ـه آب حباب شکل
پایه وجدان سایه افتاد (یک)
لای مشتام، جای خودکار
خمار چشم میپیچه به هم
اوضاعم چرت، اتاق چرک
انگار دفنه زیر توفان شن
مواظب گرفتم به سر کلام سفت
وابستگی، وارستگی، کدامیک؟
وقتی خیابونا جا مردم شده پر پلیس
مهاجرت میشه تنها میونبر گریز
بهتر اینه که جای لباس پلوخوری
جلو آینه جلیقه ضدگلوله پروو کنی
همه پوستا زبر و کلفتتر از کروکودیل
علنیتر از اینه که بخواییم قلف کنیم
اتاق فکر حقیقته ته هلفدونی
فکو پلمپ کنی یا فکه پلمپ کنی
هرچی گفتیم آقا اینجا غربال میخواد
میبرید کار خودشو انجام میداد
هر نفر بعد نقض نفر قبله
چه فرقی داره یک با صد کاندیدا ها؟
کچل حسن، حسن کچل
آخر سر خر قلا/ب وسط هچله
امنیتو میگیره میشه مظهر وحشت
خطریترین تصمیما تو خلوت بشره
نتیجه از جمیع دادهها
ایران قشنگه ولی از نگاه شازدهها
فضل پدر چه لطفی داره برا ما
که بابا فاضل بودو فرزند شده فاضلاب
دریغا که گرسنهترینی توی غنیترین خاک
که دنیا مدرنو ما تو عمیقترین خواب
که تصویرا زشته توی ظریفترین قاب
که تصمیما اشتباه توی ضعیفترین راه ممکن
در اصل ما بازیچه ما طرفیمو
نارسیست آزادپیشه از فساد نگو وقتی که بازار هیچه
خب دست که بسته باشه پا باز میشه
ما یه نگاهو از عقربه کندیم
واسه نجاتمون دغدغهمندیم
ما واسه اینا عین یه جدول حلیم
میدونن هرجا بریم عین کفتر جلدیم
تصویرا رد میشه از زیر چشا همه
تو دست میکشیو الباقی رو میکشه لبت
کرختی میاد سراغ نیمهٔ چپت
روز یعنی فقط انتظار پیلهٔ شبه
ریزش برف رو سینهٔ شهر
تا پیچیش برگ رو سیمکش برق
مدام یه سؤاله که ضمیمهٔ شعرمه
اینه که «آیا بینش کم از بیم شکمه؟»
اینه حال ملتی که در اصل تک به تک حقایقو میبینه
اما از لای میلهها
لالهها خشکن ازونایی که دونسته اسید ریختن رو زیر پای ریشهها
که خوابه الآن بیدارو برعکس اونکه همواره بیداره، خوابه زیر خاک
کل خشم فروخورده که ازت ساخت یه سمبل صبر، لال و بیدفاع
کار، پا نمیده پام، زمان بیصاحاب یه لحظه وا نمیایسته بام
فقط به لطف شرب باده خیسه کام
خودمو گم کردم از لای گیس یار
تنها شک و تردیده بار کیسههام
تو این کشمکش داره پاره میشه لام
مینویسم با علم اینکه پانویسه جام
وای به حال اونی که افتاد توی دام این صدا
با ذهنیت حار گرسنه
صرف نظر از اینکه چه کاری درسته
مث همگان واسه قمه نان میدوویم
مث اسبی که زوری شده یار درشکه
دلیل رفتن جاذبهٔ خارج نیست
نه علت دافعهٔ داخله
فراری دادن یه قافلهٔ غافله
یه مریض مثری پی یه جامعهٔ سالمه
خونه سراسر جدل بحث آشوب
پدر که به ما داد فقط اخماشو
بچههای دوستشو بغل کرد با شوق
به ما که میرسید کمربند وا شد
شک و شبهه جای ایمان
یه مغز مونده لای سیمان
و کله گندههای بینام
به سمت قلههای ایران
خب اصل کاری توپ جمع کنه و
چوپونه که میخواد آدما رو گوسفند کنه
وظیفه مسئول فقط دستور به سرکوب اونه که
بهش وظیفههارو گوشزد کنه ولا غیر
این آدما رو شکار دیده برا صید
شعار میده فردا بله الان خیر
وقت جواب به ارباب رجوع سرا غیب
و ما بین ناگفتهها کلافهایم
همه از دم کفری
شخصیتای بیثبات چند قطبی
کار ما داره میگذره از بطری
دادا کالیبرو ول کن ما هم قطریم
چنگیز وار اومده از ریشه بکنه
اونی که مالید صد سال راهو میره یه شبه
ما مث پروانه نشستیم خیره به شمع خاموش که
یه خبر بد دیگه بشنوه
پیلهٔ من به دیدهٔ حق
حتی میکشه صمغ از شیرهٔ سنگ
ولی یه سؤاله که ضمیمهٔ شعرمه
اینه که «آیا بینش کم از بیم شکمه؟»
گوش به زنگه
توش یه جنگه
کل توش یه سنگه
رد سایههارو بگیر خودت میرسی به چراغ جادهها
وقتی فصل آخر این مملکتو خزان دیدی
میبینی که عدل و انصاف واسهٔ همه تساوی نیست
تو صف روادیدی، صبح دم اذان میری
فردا تو خیابون غریبه محو تصاویری
از سر صبح واسه نون شبت بساط چیدی
سبک زندگیرو عوض میکنی اگه فضا دیدی
یا پل تو پوست گپ تنت، به سگت غذا میدی
کله صوت کشید از بس که ما این همه تضاد دیدیم
کاش میشد بگم/ـن مثبت اندیشم
این چشما هرجا میرن لنز مستند میشن
وقتی هیچی میبینی پیش نمیره طبق نقشه
میگی همین آلونک تو بیابون یه لنگ کفشه
ولی مهمون تو کاخه میزبانم معذبه
کالبدش رو زمینو از درونش معلقه
حتی اگه مدرنیزه توی دیانایش نسوخ کنه
باز بین وطن و بیوطنی مردده
اینجا دغدغه رو دانش علوم و اسراره
میگن هدف محققه ولی با رفع پیشنیاز
حیات تا وفات رو اصول و برنامه
میپرسه تو برنامت چیه
میگم هرچی پیش بیاد
وقت صرف تولید
سرا گرم کالا
تاریخشون دقیقه
من میگم ایشالا
انگ واژه جهان سوم سبب میشه
ایدههام به محض زاده شدن کفن پیچه
غرب یعنی منطق یه غزل پیشه
جدیت سردی که با خنده بزک میشه
قصهٔ مهاجری که تو خاک وطن ریشه کرده
ولی در حال وداعه از اون طرف شیشه
تو پیچی که حتی بلد گیجه
این نگاه اما هزارو یک قدم پیشه
مث مورچهای که زیر خاکه تو ظرف شیشهایه
نمیدونه هر لحظه داره رصد میشه
من واسه بیان حرفام دنبال مثال بهترم
فصلی ندیدم توی کتاب کشورم
من تلنبار خاطره از هزارو یک شبم
گوشامو باد میکنم خودم صدامو بشنوم
گوش به زنگه
Yas - بیم (BEEM) Songtext
zu بیم (BEEM) von Yas - بیم (BEEM) Lyrics Yas - بیم (BEEM) Text بیم (BEEM) Yas بیم (BEEM) LiedtextNoch keine Übersetzung vorhanden.